معرفی کتاب خدا در تصور اقبال اثر محمد بقایی ماکان
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
توضیحات
مطالب کتاب با چند نوشته کوتاه از "اقبال لاهوری "تحت عنوان "خدا و من غایی" آغاز می گردد .آن گاه فلسفه اقبال یا تصوری که او از خدا دارد، به تفصیل شرح و تبیین می شود .در این میان، نمونه هایی از آثار و اشعار او به صورت شاهد و مثال عرضه می گردد .نویسنده تصریح می کند..." :فلسفه اقبال و عقیده اش در مورد خدا به یکسان سه دوره از زندگی وی را شامل می شوند...اقبال در دوره اول که از 1901آغاز و تا 1908می انجامد خدا را حسن لایزال می داند که وجودی است مستقل و درعین مقدم بودن بر کائنات در همه آنها جلوه گر است .او خود را در آسمان ها و زمین، در مهر و ماه، در طلوع ستارگان و افتادن شبنم، در بر و بحر، در نار و لهیب، در سنگ ها و درختان، در طیور و وحوش و نغمه دلکش نشان می دهد...به این ترتیب، خدا "حسن لایزال "است عامل حرکت همه چیزهاست .نیروی اشیای مادی، رشد گیاهان، غریزه جانوران و اراده انسان اشکال مختلف این جذابیت هستند که ناشی از عشق به خداست...دومین دوره سیر تفکر اقبال را می توان در فاصله سال های 1908تا 1920دانست .مفتاح فهم این دوره از تفکر اقبال در تمایزی است که او میان زیبایی موجود در اشیاء و عشق به زیبایی قائل می شود...او [در این دوره] در مورد جاودانگی زیبایی و علت فاعلی و غایی آن به شک می افتد و بعد به نوعی بدبینی دچار می شود .سروده هایش به نام "جلوه حسن"، "حقیقت حسن"، "شبنم و ستاره "و دومین بخش از نخستین بند شعر "ستاره "مبین این نظر است . او در این دوره همراه با اندیشه مذکور به جاودانگی عشق معتقد می شود و به اموری نظیر آرزو، جست و جو و حرکت توجه بسیار نشان می دهد...سومین دوره تحول فکری اقبال در حدود سال 1920آغاز می شود که تا پایان عمرش دوام می یابد ... سومین دوره را می توان دوره پختگی اقبال نام نهاد ."خدا از منظر او در این دوره به طور کلی حقیقت مطلق است و حقیقت مطلق امری است اساسا روحانی به این معنا که او هم یک فرد یا یک "خود "است .