معرفی کتاب یک روز در موزه اثر ژان-میشل ریب مترجم پریسا رشیدی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
توضیحات
موریس پدر، رولاند مادر، ژول پسر، لیزت عمه یا خاله و روزین دوستشان، در موزه راه میروند. مشخص است که گم شدهاند. روزین کیفی که از فروشگاه موزه خریده است را در دست دارد. ژول کاغذ لولهشدهای را که از فروشگاه گرفته زیر بغلش گرفته است. پدر: رامبراند ب ۱۲ یا شاید هم س ۱۲، ولی توی رامبرانده، این رو مطمئنم. پسر: بهت میگم توی ولاسکِسه، پیداش میکنیم بابا. ولاسکِس پ ۹، زیرزمین طبقهی چهارم. پدر: ژول، باور کن اگه تو ولاسکس پارک کرده بودیم، یادم میموند. ولاسکس اسم بیمهمونه. هانری ولاسکس، که سالی پنج هزار یورو ازم میدوشه که آخرش خسارت هیچی رو بهم نده. پس اگه ماشین توی هانری ولاسکس بود اینجا ثبت میشد. با انگشت اشاره ضربهای به پیشانیاش میزند. روزین: من این تصویر رو کاملاً یادمه که روی یه تابلو نوشته شده بود: «جای خالی در دلاکروآ». مادر: نه، روزین، دلاکروآ پر بود. پوسَن پر بود و وقتی دیدیم که رنوآر برای مشترکهای دائمه حتی به موریس گفتم: «حالا میبینی، با شانسی که ما داریم، از پیکاسو سر درمیآریم.» پدر: (عصبی) خیلیخب، تو پارکینگ پیکاسو نرفتیم که! مادر: چه بهتر، خودت خوب میدونی من از این یارو متنفرم!
لیستهای مرتبط به یک روز در موزه