معرفی کتاب راهنمای آکسفورد در تاریخ فلسفه سیاسی : فمینیسم اثر نانسی جی هیرشمن مترجم حمید ملک زاده

راهنمای آکسفورد در تاریخ فلسفه سیاسی : فمینیسم

راهنمای آکسفورد در تاریخ فلسفه سیاسی : فمینیسم

نانسی جی هیرشمن و 1 نفر دیگر
2.5
1 نفر |
1 یادداشت
جلد 46

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9786008054016
تعداد صفحات
79
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        موضوع فمینیسم در تاریخ فلسفه سیاسی و نظریه سیاسی ممکن است کاملاً مبهم به نظر برسد. فمینیست های علاقه مند به تاریخ فلسفه سیاسی به هیچ عنوان بر آن نبودند که متون کانونی را طرد کنند بلکه بیشتر علاقه داشتند به شیوههای مطالعه فلسفه سیاسی اعتراض کنند بنابراین آنها صرفاً از «موسع کردن متون کانونی و نه انکار این متون دفاع .کردند فمینیست ها حداقل به پنج شیوه متفاوت به عمل موسع کردن متون کانونی در تاریخ فلسفه سیاسی دست زدهاند همۀ این پنج شیوه نه تنها نشان میدهند که تاریخ فلسفه سیاسی برای فمینیستها حائز اهمیت است، بلکه مبین این مسئله هستند که فمینیسم برای تاریخ فلسفه سیاسی از اهمیت برخوردار است. ساختار دولایه آزادی شامل برخی مفهوم پردازیها درباره آزادی در نظر گرفته شده برای مردان و زنان ،ثروتمند و مفهوم پردازیهای دیگری برای کارگران و زنان بار دیگر نشان داد که طبقه و جنسیت جنبه های مهمی هستند که هنگام ارزیابی تاریخ فلسفۀ سیاسی باید مورد پژوهش قرار بگیرند. یک شیوه فمینیست ها برای گشودن متون کانونی، به نسبت فمینیسم با سیاست معاصر مربوط است.
      

یادداشت‌ها

          جایگاه زن در تاریخ فلسفه سیاسی

این متن به بررسی جایگاه زنان در تاریخ فلسفه سیاسی می‌پردازد و به این پرسش می‌پردازد که آیا زنان در این تاریخ نادیده گرفته شده‌اند یا صرفاً ناپیدا بوده‌اند. متن در سه بخش اصلی سازمان‌دهی شده است:

۱. نادیده‌انگاری یا نگاه منفی به زنان در متون فیلسوفان برجسته

بررسی آثار فیلسوفان کلیدی و تأثیرگذار (کانونی) نشان می‌دهد که به طور کلی، توجه مثبتی به زنان نشده و اغلب نگاهی منفی یا تحقیرآمیز به آنان وجود داشته است:

ارسطو: در کتاب *سیاست*، زنان را ذاتاً پست‌تر از مردان می‌داند که باید فرمان‌بردار باشند و حتی از نظر اخلاقی نیز آنان را پایین‌تر می‌انگارد.
توماس هابز: در *لویاتان*، اشارات بسیار کمی به زنان دارد. هنگام تعریف خانواده، نقش زنان را تقریباً نادیده می‌گیرد و تنها به سلطه مادران بر فرزندان در "وضع طبیعی" اشاره‌ای گذرا می‌کند.
 افلاطون: در کتاب *جمهور*، زنان را طبقه‌بندی می‌کند. در آرمان‌شهر او که فیلسوف‌شاه در رأس آن قرار دارد، زنان (همراه با بردگان و مهاجران) از حقوق اساسی مانند رأی و اعتراض محروم‌اند.
 آرتور شوپنهاور: زنان را "فریب طبیعت" برای بقای نسل می‌داند و نگاهی ابزاری و صرفاً تولیدمثلی به آنان دارد.
فردریش نیچه: در *چنین گفت زرتشت*، از زبان پیرزنی نقل می‌کند که هنگام رفتن به سراغ زنان، نباید "تازیانه" را فراموش کرد، که بیانگر نگاهی تحقیرآمیز است.

نتیجه‌گیری بخش اول: این نمونه‌ها نشان‌دهنده یک الگوی رایج در تاریخ فلسفه سیاسی است که در آن زنان یا نادیده گرفته شده‌اند یا با نگاهی فرودستانه و منفی به تصویر کشیده شده‌اند.

۲. چارچوب تحلیلی برای بررسی جایگاه زنان

متن اشاره می‌کند که یک تحلیل جامع‌تر (احتمالاً مانند کتابی که نویسنده مطالعه کرده) می‌تواند بر سه محور اصلی تمرکز کند، هرچند ممکن است به همه آن‌ها به اندازه کافی پرداخته نشده باشد:

 الف) بررسی نگرش فیلسوفان کانونی: تحلیل دقیق نحوه مواجهه متفکران اصلی فلسفه سیاسی با موضوع زنان.
 ب) شناسایی و معرفی زنان فیلسوف: وارد کردن و به رسمیت شناختن زنان به عنوان متفکران تأثیرگذار در تاریخ فلسفه.
 ج) تأثیر جنسیت بر خودِ فلسفه سیاسی: بررسی اینکه چگونه توجه به مقوله جنسیت می‌تواند پرسش‌ها، مفاهیم و روش‌های فلسفه سیاسی را دگرگون کند.

 ۳. نمونه‌ای از تأثیر زنان: هریت تیلور و جان استوارت میل

به عنوان نکته‌ای قابل توجه و شاید استثنایی بر قاعده کلی، متن به تأثیر عمیق هریت تیلور (همسر جان استوارت میل و از متفکران اولیه فمینیسم) بر اندیشه‌های میل اشاره می‌کند:

   هریت تیلور، با گرایش‌های فمینیستی چپ‌گرا، تأثیری بنیادین بر آثار میل، به‌ویژه کتاب مهم *درباره آزادی*، داشته است.
  خودِ جان استوارت میل در تقدیم‌نامه کتاب *درباره آزادی* به صراحت به نقش تعیین‌کننده همسرش در شکل‌گیری استدلال‌های کتاب اذعان کرده است.

اهمیت این نکته: این مثال نشان می‌دهد که حتی در دوره‌هایی که زنان به طور سیستماتیک نادیده گرفته می‌شدند، تأثیر فکری آن‌ها می‌توانسته (هرچند اغلب در سایه) وجود داشته باشد.


        

18