بفرمایید بنشینید

بفرمایید بنشینید

بفرمایید بنشینید

نورمن هانتر و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

بهار در «اینکرید یبلانیا» فرا رسیده بود. برای بزرگ داشت این رویدادهای هیجان انگیز، تمام نیمکت های باغ قصر را به تازگی رنگ زده بودند. آقای «جوشوآ جلی جرج» یکی از عابرانی بود که از کنار باغ سلطنتی عبور می کرد و به دلیل این که در ورودی قصر برای رنگ زدن از جا کنده شده بود، نمی دانست که این منطقه، منطقة ممنوعه است. به همین دلیل، روی یکی از نیمکت های باغ نشست و در همان حال به نیمکت چسبید. در این حال، ملکه از راه رسید و دستور داد تا این مرد را به همراه نیمکتی که به آن چسبیده بود، به درون سیاه چال بفرستند. اما با زندانی شدن این مرد در سیاه چال، پادشاه که از نبودن یکی از نیمکت ها مطلع شده بود، دستور بازگشت مرد به بیرون از سیاه چال را داده تا این که در نهایت، ملکه پی برد که مقصر اصلی این ماجرا خود او بوده که دستور نداده تا در سردر ورودی باغ تابلوی ورود ممنوع را نصب کنند. داستان حاضر هفتمین شماره از مجموعة داستان های تخیلی «قصر پرهیاهو» است که برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» به چاپ رسیده است.