فصل حزن

فصل حزن

فصل حزن

گلن کوک و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

مورگن ،سربازکهنه کاروآبدیده­ی گروهان سیاه چنین می­نویسد : « بگذارید برایتان بگویم کیستم ،شاید شانسی وجود داشته باشد که دست نوشته­هایم جان سالم به درببرند... من مورگن هستم ،پرچمدار گروهان سیاه ،گرچه داغ ننگ از دست دادن پرچم را بر شانه ­هایم به دوش می­ کشیم ،من تاریخچه های غیررسمی را ادامه می­دهم چون طبیب مرده است. تک چشم این کارا نمی کند و میان باقی افراد کمترکسی که خواندن و نوشتن بداند.تا هنگامی که سربازان سایه این وضع نامساعد فعلی مان را به پایان ناگزیرش برسانند، راهنمایتان خواهم بود..» گروهان دژاستورم گارد رااز چنگال اربابان سایه­ی شرور، اربابان تاریکی­ای ازدوردست گیتی ، بیرون کشیده است. اکنون انتظار آغاز شده است. گروهان ،خسته ازمحاصره ،به ستوه آمده از جادوگری و با سربازانی روز افزون ، روح شان را همچون جان شان فدا کردند تا غنیمت جنگی را حفظ کنند. اما اکنون پایان دوره ای فرا رسیده است و نیروهای بزرگ درکارند. نژادی باستانی به نام نئوینگ بائو قسم می­خورد که خدایان به جنب و جوش افتاده اند. جنون وجود فرمانده­ی گروهان را در چنگ خود گرفته است و اوبا نیروهای تاریکی درارتباط است.تنها مورگن که گرفتار طلسمی شده است که روحش را در زمان به پرواز درمی­آورد ،سرانجام به دسیسه ای شوم پی می­برد که آدمیان و خدایان را مهرهای شطرنج خود ساخته است.