الکساندر مثل همیشه در پی کشف راز هیولاهای استرمانت است که ناگهان توی ردپای عجیب و بسیار بزرگی می افتند. دورتا دور این ردپا پر از آب نبات است. شهر به هم ریخته. گروه هیولایاب الکساندر دست به کار می شود و سوار بر الاغ رنگ رنگی به نبرد با این هیولا می رود. کارنگیناسور پی به نقشه ی بچه ها می برد. این هیولای کاغذ رنگی بی رحمانه به گروه «پ،ن،پ،ه» حمله می کند. گروه بی باک پیکار با هیولاها این بار در نبرد با کارنگیناسور به دردسر می افتد و...