معرفی کتاب چهره برافروخته اثر مرتضی کربلایی لو کتابعمومیداستانایران چهره برافروخته مرتضی کربلایی لو 2.5 2 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 2 خواهم خواند 2 ناشر ققنوس شابک 9786002781901 تعداد صفحات 376 تاریخ انتشار 1394/6/10 توضیحات کتاب چهره برافروخته، نویسنده مرتضی کربلایی لو. یادداشتها محبوبترین جدیدترین ماهنامهی شهر کتاب 1401/3/4 بخش اول سهگانهای به عنوان «چهره» که جلدهای بعدی آن هنوز منتشر نشده است. برافروخته رمانی است شکلگرفته بر پایهی تحول و تکوین شخصیت داستانی. در این رمان مرحلهای از تحول یک نوجوان دانشآموز مدرسهی تیزهوشان در تبریز را دنبال میکنیم. اگر میخواهید یک رمان ایرانی با شخصیتپردازی و فضاسازی موفق بخوانید خواندن این رمان را از دست ندهید. ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی هشتم، سال ۱۳۹۵. 0 2 فاطمه سلیمانی ازندریانی 1400/9/22 چهره برافروخته داستان نوجوانی است شیفته زندگی روستایی که محصل مدرسه تیزهوشان است که در مواجهه با افراد مختلف با پرسش¬های فلسفی مواجه می¬شود، عشق و هوس را تجربه می¬کند. دست به ماجراجویی می¬زند و در آخر تصمیم می¬گیرد مسیر زندگی¬اش را تغییر دهد. نویسنده به خوبی از پس روایت برآمده و داستانی جذاب به مخاطب ارائه می¬کند. داستانی پرکشش و سراسر تعلیق، متشکل از سه فصل به نام¬های طرف خفی، طرف مرتد و طرف اخفا، نامگذاری فصل¬ها با عناوین غریب این هشدار را به مخاطب می-دهد که با داستان و روایتی معمول طرف نیست. خصوصاٌ که داستان به شیوه کلاسیک از منظر دانای کل و با توصیف آغاز می¬شود. هرچند که توصیف روایت-گونه است و خستگی به همراه ندارد. این کلاسیک¬گونه بودن داستان زمانی به اوج خود می¬رسد که نویسنده بلافاصله در صفحه دوم خودنمایی و اعلام حضور می¬کند: « خواننده سر تکان خواهد داد و خواهد گفت آرزوی چه نازک¬اندیشی¬ای از اهالی روستا داری! بگذر» این دخالت¬های گاه به گاه نویسنده می¬تواند پیوند مخاطب با اثر را کم کرده و در همذات پنداری، اثر منفی داشته باشد. اما نویسنده آنقدر در روایت داستان، هنرمندانه عمل کرده که این دخالت¬ها خلل زیادی در روند داستان ایجاد نمی¬کند. نویسنده در انتخاب زاویه¬ئ دید تکلیف مخاطب را مشخص نمی¬کند. داستان غالباً با افکار و مشاهدات فرهاد پیش می¬رود که ذهن را به سوی زاویه دید دانای محدود به ذهن سوق می¬دهد. اما ما در خلال داستان به خورده داستان¬هایی بر می¬خوریم که از دید فرهاد به دور می¬ماند. حال این سؤال پیش می¬آید که اگر زاویه¬ئ دید دانای کل است، پس چرا مخاطب به پشت صحنه بعضی اتفاقات پی نمی¬برد و چرا جایی که مخاطب نیاز به دانستن افکار یا سرنوشت شخصیت¬ها دارد، این اطلاعات از او مخفی می¬ماند و تا پایان کتاب هم پاسخی به سؤالات داده نمی¬شود. آیا این خطای زاویه دید است یا رندی نویسنده و بازی با مخاطب؟ 0 1