پراید سفید و چند داستان دیگر ...
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
ظهر بود، وقتی به ایستگاه رسیدم توجهم به شئ سفیدی جلب شد، مقداری آهن پاره، کمی شیشه و چند حلقه لاستیک به هم متصل و پراید سفیدی، خلق الساعه ایجاد شده بود. به قدری قراضه بود که دزد به محض دیدنش دو، سه بار توبه می کرد، یا هر چقدر به لیاخوف روس التماس می کردی و منت می کشیدی ابدا آن را به توپ نمی بست، یا اگر سازمان میراث فرهنگی از وجود آن مطلع می شد حتما دست رویش می گذاشت.