پیام هدایت و نظریه ی شرق و غرب شناسی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
هدایت (1281-1330) در روزگاری زندگی می کند که سخن از آزادی، نوگرایی و مشروطیت (1285) است، اما پندارهای چیزه روزگار از آن حاجی ابوتراب های ریاکار و کهنه گرایی است که ریشه در باورهای شاه شهید دارند و اکنون آزادی خواه شده اند و دموکراسی را با برداشتهای خود گزارش می کنند تا آن را نیز شاهانه رام گردانند و دموکراسی واقعی را بی ارج نمایند. ابوتراب ها در همه جای زندگی گذشته و اکنون به مانند سایه هایی در کنار زخم خوردگان هستند و در کالبد ضحاک تازی و بیگانگان متجاوز پس از گرفتن خانه و کدبانویش آرام نمی گیرند و یکسره با خنده های خشک و زننده، چنان رنجورشان می کنند که آنان به زیر خاک رفتن را آرزو کنند. ریشخندها و خودستای های ادیبان سنتی و عربی دان ما کمتر از خنده های آنان نیست. اینان نیز بر ارزشهای ملی همچنین بر نوگرایی ترک تازی می کنند و از درون با آزادی میانه ای ندارند و آن را در نمی یابند. فاضلان ایرانی به سرمایه های ملی و شرقی و نیز دستاورهای غربی دهن کجی می کنند و بیگانه وار به نوگرایان می تازند. همین جاست که نوگرایانی چون هدایت و نیما نه تنها از استعمارگران بلکه از بیگانه پرستان سرزمین و خانه خود در امان نمی مانند. در این خانه، که موریانه ها در و دیوار چوبینش را از بیرون و درون آهسته، اما بی درنگ می تراشند، دیگر به کجای این شب تیره می شود قبای ژنده را آویخت و دمی آرام گرفت؟