پنهان زیر باران : خاطرات سردار علی ناصری

پنهان زیر باران : خاطرات سردار علی ناصری

پنهان زیر باران : خاطرات سردار علی ناصری

3.3
6 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

1

کتاب «پنهان زیر باران» خاطرات «سردار علی ناصری» را «سید قاسم یاحسینی» تدوین کرده است. این کتاب خاطرات مرد بلندبالایی است که می‌تواند دست ما را به یکی از حساس‌ترین لایه‌های مرکزی دفاع هشت‌ساله‌ی مردم ایران برساند. نویسنده‌ی این اثر یکی از پرکارترین مورخان بوشهری به‌شمار می‌رود و از سال ۱۳۷۰ تاکنون، نزدیک به هفتاد جلد کتاب در زمینه‌‌های بوشهرشناسی‌، تنگستان‌شناسی، خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی و تاریخ روشنفکری در ایران منتشر کرده است. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «برای تشییع جنازه‌اش به اهواز رفتم. جنازه‌ی جابر روی دستان عشایر عرب بود. پایکوبی می‌کردند و به عربی اشعاری می‌خواندند که ترجمه‌ی آن چنین است: مرگی خوب است که در مرز و روی حق صورت گیرد؛ نه روی بالش. شیرین می‌شود مرگ هنگامی‌که در راه حق باشد. زنان عرب کل می‌زدند و پشت سر مردها حرکت می‌کردند.» این کتاب را انتشارات «سوره مهر» منتشر کرده است.

لیست‌های مرتبط به پنهان زیر باران : خاطرات سردار علی ناصری

یادداشت‌های مرتبط به پنهان زیر باران : خاطرات سردار علی ناصری

            کتاب کاسبی خوب من بود از برنامه‌ی کتاب‌باز با حضور «سید ناصر حسینی پور» نویسنده‌ی «کتاب پایی که جا ماند» یا همان «ناصر »استخباراتی.
به عنوان یک خاطرات خوان نسبتا با سابقه باید اعتراف کنم این از آن خوب‌هایی ست که از دستم در رفته بود.
کتاب خاطرات آقای «علی ناصری» ست از سال های زندگی‌اش از ابتدا تا پایان اساراتش در اردوگاه های اسرا در خاک عراق.
ابتدای کتاب بسیار خوب و دلپذیر بود از این رو که نویسنده مثل خیلی کتاب های خوب دیگر از ابتدای زندگی راوی را پوشش داده بود و خواننده را یک دفعه با یک شخصیت ناشناخته ول نکرده بود وسط میدان جنگ.
قسمت میانی کتاب که بر می‌گشت به جنگ و سابقه ی جبهه راوی هم از آن روایت‌های کم نظیر بود. هم در روایت و دقت در مسائل و هم از این رو که آقای «ناصری» معاونت اطلاعات شهید بزرگوار «علی هاشمی» بوده است. معاونت اطلاعات «قرارگاه به کلی سری نصرت» . این واقعا کم جایگاهی نبوده و نیست و من از اواسط کتاب با علم به اینکه راوی اسیر هم می شود متحیر بودم که چگونه زنده مانده است.
این جنس خاطرات را اصلا ندیده بودم تا به امروز. شجاع مردانی بودند که نفوذ چند کیلومتری در عراق دیگر برایشان کاری روزمره بود و بعضا می رفتند داخل شهرهای عراق برای شناسایی به مدت بیش از 20 روز و رستوران رفتن و نهار خوردن با یک عالمه افسر بعثی کار تخصصی شان بوده است.
واقعا من خواننده تنم لرزید و فقط می توانم بگویم الله اکبر به این همه شجاعت.
همین فرد با این دید اطلاعاتی وقتی اسیر هم بشود روایت بسیار دقیقی از اسارت ارائه می دهد و خیلی خوب خواننده را در جریان آنچه در اردوگاه ها می گذشت قرار می دهد و شما خیلی دقیق در جریان وقایع قرار می گیرید.
کتاب بسیار عالی ست در نوع خودش و اگر نخواندید، بخوانید و با علی آقای ناصری همراه شوید.