نه قوم جعفرم نه اهل برمک
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
جعفر برمکی و خلیفه ی بغداد، با یک دیگر در باغی قدم می زدند که ناگاه به درخت اناری رسیدند. در این حال، جعفر به منظور چیدن انار، از دوش خلیفه بالا می رود. آن ها پس از چیدن انار، باغبانی را مشاهده می کنند. خلیفه از باغبان می پرسد تو از من چه جایزه ای را انتظار داری؟ باغبان در جواب می گوید: دست نوشته ای مبنی بر این که در آن جمله ی "نه قوم جعفرم و نه اهل برمک" ثبت شده باشد. پس از چندی جعفر و خلیفه به دارالخلافه بازمی گردند. اما بالا رفتن جعفر از دوش خلیفه، دست آویزی برای درباریان می شود تا آن ها ضرب المثل "گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت" را به کار ببرند. سخنان آنان تاحدی خلیفه را تحریک می کند که همان لحظه دستور قتل عام برمکیان را صادر نموده و جایزه ی گران بهایی برای کشتن آن ها تعیین می کند. در این حال مرد باغبان وارد کاخ شده و دست نوشته ی خلیفه را به او نشان می دهد و بدین ترتیب جان سالم به در می برد.