معرفی کتاب نیمه آذر هفتادونه اثر امیر احمدی آریان نیمه آذر هفتادونه امیر احمدی آریان 4.0 1 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 0 خواهم خواند 0 ناشر مهری شابک 9781915620163 تعداد صفحات 102 تاریخ انتشار 1401/12/27 توضیحات کتاب نیمه آذر هفتادونه، نویسنده امیر احمدی آریان. یادداشتها محبوبترین جدیدترین لیلی بهشتی 1402/3/6 Then the fish swallowed him رو که میخوندم به این فکر میکردم که احمدی آریان ترس نداره از اینکه بره سراغ اون دست تجربههایی که آدمها کم ازشون حرف میزنن و کمتر ازشون مینویسن، چون نوشتن ازشون و پرتوپلا و بیربط و ژانگولربازی بهنظر نرسیدن باهاشون جرئت میخواد. اونجا رفته بود سراغ انفرادی. تجربهی کاری که موندن در سلول انفرادی زندان اوین با روان آدمها میکنه. و معرکه بود کارش. ریویوی مفصل اون کتاب یکی از ریویوهای موردعلاقهی خودم بود، که با گودریدز رفت و تا کنون مراجعت ننموده. بههرحال. اینیکی بهم نشون داد که احمدی آریان 26ساله هم ترسی نداشته از رفتن سراغ این کار، هرچند خیلی جوان بوده و هنوز فکر کنم خیلی کم بودهن تجربههای غیرمطبوعاتینویسیش. و صد البته فضای اواسط دهه 80 هم تاثیر خودش رو گذاشته بوده روی میل به تجربهگرایی کسی که تو اون دوران تازه داره شروع میکنه فیکشن نوشتن رو احتمالا. ولی دقیقا همینجاست که ارزش کارش به چشم میاد اتفاقا و تفاوت مشخص میشه؛ اینکه برای داشتن راویای که تقریبا کل طول داستان رو (که در یک شبانهروز میگذره) روی حشیشه، از خیلی راهها میشد رفت. و انتخاب اکثر آدمها هنرنمایی با فضاهای سورئال ماخولیایی میبود احتمالا، نشون دادن اینکه چقدر میتونن از توهمهای ذهنی و پریشانیهای درونی روان آدمها بنویسن. احمدی آریان راه دیگهای رو رفته ولی. راه چرکبازی. داستان سراسر سیاه و چرکه، غلت میزنه توی کثافت اصلا. پره از استفراغ و شاش و فحش و خون و کثافت و خیلی چیزهای دیگه که حتی احساس نمیکنم مناسب باشه وسط ریویو نام ببرم ازشون. ولی من خیلی خوشحالم که این رو هیچوقت توی ایران سعی نکرد چاپ کنه و بعد از 15 سال دادش به چاپ، چون اینطوری فحشها و باقی تابوشکنیهایی که به فارسی خیلی کم نمونه داریم ازشون کامل به دست ما رسیده، که بخش جداییناپذیر متنن. و کارش رو از این جنبه شبیه کردهن به کارهای ناتورالیستی چوبک شاید، حتی هدایت هم نه. همین چرکبازی رو گرفته و تا انتها رفته، انتهاش ولی به جاهای جالبی میرسه. زیرترین لایه میرسه به بمباران اهواز و مادری که با بمبی که روی خونه افتاده و بچه رو هم در زیرزمین با احساس خفگی محبوس کرده کشته میشه، میرسه به حس خفگی و جنازه و جنازه و جنازه. ولی اینطورها نیست که وقتی داستان رو میخونی فکر کنی همهی این مقدمهچینیها رو کرده تا برسه به مبحث تکراری جنگزدگی و آثارش بر روان اون نسل. همونقدر که اینطورها نیست که وقتی داستانی که اسمش نیمه آذر 79ه رو میخونی با داستانی مواجه بشی که به نظرت باید ترکیبی باشه از وقایع کوی دانشگاه 78 و فضای اصلاحات. اینها همه هست، ولی جوری هست که اصلا احساس نکنی قرار بوده تمرکزی روشون باشه. بخشی از متن زندگی کاراکترهان که تاثیرشون رو گذاشتهن و میذارن ولی موردتوجه ویژه قرار نمیگیرن، همونطور که واقعا بوده. این عادی برخورد کردن با وقایع زندگیای که عادی نبودهن یکی از نقطهقوتهای کارشه اصلا. یه جاش هست که از این حرف میزده که تماشای مراسم اعدام تفریح موردعلاقهشون بوده در بچگی، که اتوبوس مدرسه از میدونهای شلوغ شهر میگذشته و در فضای دهه شصت که مثل نقل و نبات حکم اعدام در ملاعام به آدمها میخورده مواجههی هرروزه و حتی دنبال اعدام گشتن تفریح اینها بوده. با عادیترین و بیاهمیتترین جملهبندی ممکن هم اینها رو میگه، انگار داره از تجربههای بچهمدرسهایهایی که بعد از مدرسه میرن بستنی میخورن حرف میزنه. و همین نابودت میکنه. درگیر شدن با اینکه چقدر روتین زندگی عادی آدمها بوده (و هست، به نوع دیگری) این اتفاقات غیرقابلباور. همهی اینها هست و فراتر. احمدی آریان 26ساله هم موفق شد من رو مجذوب تواناییش کنه واقعا، هرچند تازهکاریهایی هم توی متنش دیده میشه. که اونها رو هم من البته نقطه قوت میدونستم نه نقط ضعف؛ شاید بشه گفت تازهکاریهاش هم بهترین حالت تازهکاربازی آدمها بود. میل به تکرار و شبیهسازی صحنههای معروف آثار دیگه، تاحدی نامحسوس و غیرمستقیم ولی قابلتشخیص، کاریه که آدمها نمیکنن معمولا از یه زمانی به بعد، ولی من دوستش داشتم خیلی. هم اونجا که صحنهی معرکهی اولیهی ایاز براهنی رو بازسازی کرده بود، هم تقلید نامحسوسش از جملهی معروف آغازین بوف کور هدایت. و آخرین نکته هم مثل کارهای دیگهش نسبت داستان با شهره، داستان در بستر شهری روایت میشه و شهر توش حضور داره، اسمها و جاها و حتی وضعیتها (موج ساختمانسازیهای بیرویه تهران در اواخر دهه 70 و اوائل 80 مثلا). و این هم همیشه من رو خوشحال میکنه بسیار. احمدی آریان تا الان نتونسته بود من رو ناامید کنه، خوشبختانه این بار هم موفق نشد. 3 14