معرفی کتاب با هم بخندیم، به هم نخندیم اثر حسین وش

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در بخشی از کتاب با هم بخندیم، به هم نخندیم میخوانیم: - حیف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش: اگه بخاطر یارانهها نبود تا الان میکشتمت. - دقت کردین الان تو تهران با یه نفس عمیق میتونید کل جدول مندلیف رو بکشید تو حلقتون؟ - معلم: جامد چیست؟ دانش آموز: مگه خودتون نمیدونید؟ معلم: چرا میدانم. دانش آموز: پس چرا وقت کلاس رو الکی میگیری؟ - بزرگترین دروغ پشت تلفن: سلام رسوندن بچهها... - پدر بزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت نوه: نه، شما باید قایم شی، … من بهش گفتم نمیام چون شما فوت کردین!!! - دیکتاتور کیست؟ دیکتاتور اون بچّهی دو سالست که بیست نفر مجبورند به خاطر اون کارتون نگاه کنند. - اولی: ما یه رئیس داریم که بسیار مسلط هست. اون میتونه یک ساعت در مورد یک موضوع صحبت کنه. دومی: این که چیزی نیست، ما یه رئیس داریم که شیش ساعت سخنرانی میکنه، بدون اینکه موضوعی وجود داشته باشه. - یکی از ترسناکترین جملات دوران مدرسه، این بود: "یه برگه از کیفتون بیارید بیرون" - متهم رو میبرن اعدام کنن بهش میگن تورو اعدام میکنیم تا درس عبرتی باشه واسه بقیه. میگه: نمیشه بقیه رو اعدام کنید تا درس عبرتی باشه واسه من؟ - یه پیرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود. - پسر غضنفر رتبه اول کنکور رو میاره بهش میگن چه کار کردی؟ میگه روزی 25 ساعت درس میخوندم! میگن مگه میشه؟ میگه آره: صبح یک ساعت زود تر بیدار میشدم!!!