معرفی کتاب با هم بخندیم، به هم نخندیم اثر حسین وش

با هم بخندیم، به هم نخندیم

با هم بخندیم، به هم نخندیم

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

شابک
9786002582300
تعداد صفحات
170
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        در بخشی از کتاب با هم بخندیم، به هم نخندیم می‌خوانیم:

- حیف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش: اگه بخاطر یارانه‌ها نبود تا الان می‌کشتمت.
- دقت کردین الان تو تهران با یه نفس عمیق می‌تونید کل جدول مندلیف رو بکشید تو حلقتون؟
- معلم: جامد چیست؟ دانش آموز: مگه خودتون نمی‌دونید؟ معلم: چرا می‌دانم. دانش آموز: پس چرا وقت کلاس رو الکی می‌گیری؟
- بزرگترین دروغ پشت تلفن: سلام رسوندن بچه‌ها...
- پدر بزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت نوه: نه، شما باید قایم شی، … من بهش گفتم نمیام چون شما فوت کردین!!!
- دیکتاتور کیست؟ دیکتاتور اون بچّه‌ی دو سالست که بیست نفر مجبورند به خاطر اون کارتون نگاه کنند.
- اولی: ما یه رئیس داریم که بسیار مسلط هست. اون می‌تونه یک ساعت در مورد یک موضوع صحبت کنه.
دومی: این که چیزی نیست، ما یه رئیس داریم که شیش ساعت سخنرانی می‌کنه، بدون اینکه موضوعی وجود داشته باشه.
- یکی از ترسناک‌ترین جملات دوران مدرسه، این بود: "یه برگه از کیفتون بیارید بیرون"
- متهم رو می‌برن اعدام کنن بهش می‌گن تورو اعدام می‌کنیم تا درس عبرتی باشه واسه بقیه. میگه: نمی‌شه بقیه رو اعدام کنید تا درس عبرتی باشه واسه من؟
- یه پیرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف می‌کرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود.
- پسر غضنفر رتبه اول کنکور رو میاره بهش میگن چه کار کردی؟ میگه روزی 25 ساعت درس می‌خوندم! میگن مگه میشه؟
 میگه آره: صبح یک ساعت زود تر بیدار می‌شدم!!!