شاد ماندن در روزگاران سخت

شاد ماندن در روزگاران سخت

شاد ماندن در روزگاران سخت

اندرو متیوز و 2 نفر دیگر
5.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

کتاب شاد ماندن در روزگاران سخت، ویراستار فاطمه صادقیان.

یادداشت‌های مرتبط به شاد ماندن در روزگاران سخت

             
یکی از شیرین کتاب هایی که خوانده ام، کتاب «Happiness in hard times» نوشته اندرو متیوز(Andrew Matthews) است. کتاب در سال ۲۰۰۹م منتشر شده و تا سال ۲۰۱۱ به چاپ ششم رسیده است. کتاب ۱۶۰ صفحه است. ترجمه عنوان کتاب این است: شادکامی در سخت ترین لحظات. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است، اما من به ترجمه/ترجمه‌های فارسی کتاب دسترسی نداشتم و متن اصلی و انگلیسی کتاب را خواندم. 
نکته گفتنی در مورد ترجمه عنوان کتاب است که آن را این گونه ترجمه کرده اند: «شاد ماندن در روزگاران سخت» که این ترجمه کمی نادقیق است. عنوان کتاب را در ترجمه، همیشه باید بعد از خواندن کتاب و درک مقصود کتاب، به فارسی برگرداند. البته مفهوم کلی عنوان را پیش از ترجمه تا حدی می توان فهمید، اما برای ترجمه دقیق تر باید چنین کرد. با مطالعه متن کتاب متوجه می شوید که نویسنده در پی آن است تا در ضمن ۱۲ فصل، درباره راه هایی که می توان زندگی را دلپسند تر و شیرین تر کرد و بر مشکلات مسیر زندگی چیره شد، سخن می گوید. هر چند شادی نیز در ضمن این زندگی خوشبخت و دلپسند جای می گیرد، اما هدف نویسنده بیشتر آن است تا یاد دهد چگونه می توان از زندگی خویش راضی بود و احساس رضایت و شادکامی و خوشبختی داشت. خوشبختی و شادکامی، مفاهیمی برآمده از دیدگاه هر شخص درباره زندگی است؛ ممکن است کسی در ناداری و فقر زندگی کند، اما چون فلسفه زندگی او مبتنی بر قناعت و خرسندی و طمع زیاده نداشتن است، خود را از زندگی کامیاب می بیند، و ممکن است شخصی ثروت بیشماری داشته باشد، اما چون طمع سیری ناپذیری دارد و پیوسته خود را از رقیبان و هم صنفان و یا خویشان ثروتمند خود عقب تر می بیند، همیشه احساس ناکامیابی و بدبختی و حسرت دارد.
 نخستین فصل کتاب، «پذیرش»(acceptance) است. نویسنده در ضمن این فصل و بیان داستانهایی ما را به پذیرش واقعیت های زندگی خویش فرامی خواند؛ یعنی بدانیم و بپذیریم که اکنون در کدام جایگاه قرار گرفته ایم(فارغ از علت یابی آن)، برای مثال کسی که فرزند خود را از دست داده یا از همسر خود جدا شده است یا اینکه در جسم خود به سبب حادثه ای نقصی دارد، نخستین مواجهه و رویارویی او با آن حادثه پذیرش آن است. آن گاه وی در گام بعدی، باید به دنبال راه هایی برای جبران آن یا کاهش درد و رنج آن باشد. جمله طلایی این بخش این است:
 "The first step to happiness is accepting what is" نخستین گام برای در آغوش کشیدن شادکامی پذیرش «آنچه هست» است. 
فصل دوم کتاب، «چیره شدن بر بحران»(conquering crises) نام دارد که به افکار منفی و مدیریت آن و تغییر آن با افکار مثبت و نگاه به آینده داشتن به جای در گذشته ماندن می پردازد.
فصل سوم کتاب با عنوان «افکار»(thoughts) به قدرت اندیشه می پردازد و اینکه افکار همانند آهن ربایی، افکار مشابه خود را جذب می کند؛ هنگامی که حال شما خوب باشد، افکار و تجربه های نشاط آور و شوق انگیز و روحیه دهنده به ذهن شما هجوم می آورند و حال خوب شما را خوب تر می کنند. جمله طلایی این فصل این است: 
"Uplifting thoughts attract uplifting experience. Angry, victim-type thoughts attract low energy experience. 
یعنی: «افکار شوق انگیز و نشاط آور و دلگرم کننده، خاطرات رویدادهای بی نظیر و تجربه های نشاط بخش و روحیه دهنده و شوق آور را به خود می کشند. افکار قربانی شده و خشونت آلود و به ذلت و شکست و نومیدی آغشته، تجربه ها و خاطرات آزارنده و کم توان و بی نشاط با شعله شوقی به سردی و خاموشی گراییده را به خود می کشند».
عنوان فصل چهارم کتاب این است: like yourself، یعنی خود را دوست بدار. در این فصل، نویسنده بر توجه ما به حال خوب خویش تاکید می کند و می گوید هنگامی که حال شما خوب باشد و احساس خوشایندی درباره خود داشته باشید، دیگران نیز رابطه دوستانه تری با شما خواهند داشت. 
یکی از نکات بسیار مهم در این فصل، برچسب هایی است که بر خود می زنیم و دیگر در بند و اسیر آنها می شویم. مثلا اگر طرح و تصویر من از خودم چنین باشد:«من میزبان فوق العاده ای هستم»، ناچار خود را به بدبختی و دردسر انداخته ام، زیرا هیچ روزی بی نقص و فوق العاده نیست. هنگامی که دوستی یا خویشاوندی به وعده شام به میهمانی من می آید و من غذا را سوزانده ام، آن هنگام با خود می گویم دیگر اکنون من نابود شده ام و آبرویم بر باد رفته است. تو طرح و تصویر خودساخته و داستان گفته شده و به پایان رسیده خود نیستی؛ تصویر و داستانی که  کسی هم هیچ گاه بدان توجه نمی کند. تو به طبقه یا گروه یا  جایگاه ویژه ای تعلق نداری؛ تو  فقط انسانی هستی که انبانی از تجربه ها را که رهاورد زندگی است بر دوش خود می کشد.
 انسان های پیروز و کامیاب فوق العاده، تصویری بی نظیر از خود(خود پنداره ای  بی نظیر) دارند، و آن لحظه ای حساس و دشوار است: این تصویر خود پنداره استثنایی و بی نظیر،  نخست پدیدار می شود، و زندگی  پیش رو نتیجه تصویر این خودپنداره است. نلسون ماندلا تاریخ را دگرگون نکرد تا پس آن تصمیم بگیرد:«من یگانه ام».  مردمانی چنین حسی از سزاوار بودن و استحقاق داشتن دارند. آنان  آن زندگی را چشم می دارند که آنان را ارج نهد. آنان چشم به راه تجربه های شگفت آور و درخشان هستند. این چنین مردمان زندگی آغشته به گند و پلیدی و ذلت و خفت را تاب نمی آورند.
نکته۱: خود پنداره در ترجمه ترکیب self-imag به کار رفته است.
نکته ۲: هنگامی که این بخش کتاب را ترجمه می کردم، به یاد بیت هایی از مثنوی مولانا در دفتر سوم افتادم:
گر به ظاهر آن پری پنهان بود
آدمی پنهان تر از پریان بود
نزد عاقل زان پری که مضمر است
آدمی صد بار خود پنهان تر است
آدمی نزدیک عاقل چون خفی است
چون بود آدم که در غیب او صفی است؟

(مثنوی، تصحیح محمدعلی موحد، دفتر سوم، ابیات ۴۲۵۷-۴۲۵۹).

آدرس کانال من در ایتا:
@joreeha1