![خانم معلم](https://s3.ir-thr-at1.arvanstorage.com/top-readers-publishers/books/6ba9034a-e6d5-4abd-9ccb-314ec4ec617c.jpg)
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
به دست هایش در نور کم شعله بخاری نفتی نگاه کرد، پوست دست ها خشک و از مچ تیره تر شده بود. پاهایش را جمع کرد. توی سینه پاشنه ها ترک برداشته و از زبری به لباس یا پتو گیر می کرد. دست به صورتش کشید، گودی زیر چشم ها که بدون آینه هم می دانست تیره است و خشکی و آفتاب سوختگی گونه ها و لب های پوست شده و بی رنگ. ابروهای نامرتب و تار موهای درشت و ریزی که از زیر چانه و پشت لب بیرون زده بودند را لمس کرد و نفس عمیقی بیرون داد.