خانم معلم

خانم معلم

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

به دست هایش در نور کم شعله بخاری نفتی نگاه کرد، پوست دست ها خشک و از مچ تیره تر شده بود. پاهایش را جمع کرد. توی سینه پاشنه ها ترک برداشته و از زبری به لباس یا پتو گیر می کرد. دست به صورتش کشید، گودی زیر چشم ها که بدون آینه هم می دانست تیره است و خشکی و آفتاب سوختگی گونه ها و لب های پوست شده و بی رنگ. ابروهای نامرتب و تار موهای درشت و ریزی که از زیر چانه و پشت لب بیرون زده بودند را لمس کرد و نفس عمیقی بیرون داد.