معرفی کتاب زندگی در گاوصندوق اثر غلامرضا احمدخانی

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
...پاورچین پاورچین به سراغ کیسه ی موش ها می روم.خدا را شکر؛نگهبان خوابیده است. مشمایی دستم میکنم و از داخل کیسه ی اول دو تا موش ورم کرده بیرون می کشم .بویی شبیه تخم مرغ گندیده وشیر فاسد دل و روده ام را به هم می زند. با هر جان کندنی هست کیسه سوم و چهارم را باز می کنم . همین که دستم را داخل کیسه ی پنجم فرو میکنم چیزی انگشتم را می گزد. درد بلافاصله توی مشتم می پیچد و مستقیم تا مخم راه پیدا میکند. با عجله دستم را بیرون می آورم.موش چاق چله ای از انگشتم آویزان شده است.سعی میکنم با تکان دادن آن را جدا کنم. اما لامصب دندانش را بیشتر فرو می برد.انگار می خواهد انتقام تیر و طایفه اش را یک جا از من بگیرد.با صدای آرام دو سه تا فخش بچه فلاحی میدهم و پایین تنه ی موش را زیر پاشنه ی کفشم میگذارم و انگشتم را به زور جدا میکنم .بعد با بی رحمی تمام جان نصف و نیمه اش را می گیرم. آن را داخل کیسه ی خودم می اندازم . درش را محکم می بندم و با نوک پا به آن طرف خوابگاه بر برمیگردم....در حالی که انگشتم بدجوری می سوزد و این سوزش مدام و مدام بیشتر می شود.