معرفی کتاب باید ققنوس باشی اثر نجمه شیروانی

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
1
توضیحات
روبه روی مسئول پرونده نشستهام و سعی میکنم آرام بمانم. انگار دویده باشم،ته گلویم میسوزد و نفس نفس میزنم. با حوصله پرونده را زیر و رو میکند. کلافه میشوم: ـ به من گفتند بیام. از خواهرم خبری دارید؟ ناچار نگاهی به من میاندازد و دوباره سر میکند روی پرونده: ـ چند وقته از خواهرتون بیخبرید؟ ـ سه ماه...چار ماه... نمیدونم... توی پرونده نوشته. آقا من دارم دق میکنم. از خواهرم خبر دارید یا نه؟ رو به پنجره میایستد و دستهایش را پشتش در هم گره میکند. پاهایش را نصف عرض شانههایش باز گذاشته و به بیرون نگاه میکند: ـ یه جنازه پیدا شده که با مشخصات خواهر شما همخوانی داره. ـ جنازه؟! ــــــــــــــــــــــــــــــــ این کتاب، سرگذشتی است واقعی از خانمی با نام مستعار «یکتا» زاده ی دهه پنجاه... زادگاهش بماند؛ چه فرقی میکند؟ اهل هر شهر که باشید، در همان جا زندگی جاری است... و یکتاهایی که میخواهند با امید زندگی کنند؛ اما...