آخرین یادگار
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
2
توضیحات
در سال 1296 هـ . ش چهارمین فرزند خانوادۀ صلاحی در شهر میبد متولد می شود و نام او را "احمد" می گذارند، وی به خواست پدرش به مدرسه نمی رود اما خواندن و نوشتن را در نزد او می آموزد. پس از چند سال احمد در حالی که در دامداری و کشاورزی کمک حال پدر است هم زمان به یادگیری کتاب "نصاب الصبیان" نزد پدر، زبان فرانسه نزد سرهنگ فیروزآبادی، و عربی نزد شیخ فتح الله صفایی محمودآبادی می پردازد. تا این که، پس از چندی با رضایت پدر به مدرسه می رود و در کلاس سوم ثبت نام می کند، پس از آن کلاس چهارم و پنجم را به صورت جهشی می خواند و برای گذراندن کلاس ششم مجبور به ترک شهر خود و رفتن به یزد می شود. او پس از اتمام کلاس ششم به میبد بازمی گردد و تصمیم می گیرد چندسالی را به پدر در کار کشاورزی و دامداری کمک کند. پس از مدتی پدر او را برای ادامۀ تحصیل به دبیرستان می فرستد، طی ماجراهایی احمد در دبیرستان ضمن تحصیل مشغول به تدریس می شود. تا این که، پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان در دانشسرای مقدماتی ثبت نام می کند. وی پس از گذراندن 2 سال دورۀ آن، به استخدام دولت درمی آید. احمد آموزگار رسمی مدرسۀ "روستای منشاد" می شود، وی علاوه بر تدریس، فعالیت های دیگری نیز در روستا انجام می دهد و همین امر موجب می شود بسیار مورد توجه مردم روستا قرار بگیرد. تا این که پس از مدتی دختری از اهالی روستا دلباختۀ وی می شود، اما احمد به او توجهی نمی کند؛ در این میان اتفاقاتی رخ می دهد که مسیر زندگی احمد را تغییر می دهد.