در این داستان دختری به نام «رخساره» ، طی نامه ای جریان زندگی و جدایی از همسرش را برای پرفسور «وثوق زرتشتیان» متولد 8 آبان ماه سال 1300، فارغ التحصیل فلسفه از سوربن، یک انسان شناس و یک روان پزشک تعریف می کند، نام رخساره را پروفسور برای او انتخاب کرده؛ چراکه شباهت زیادی به دخترش دارد. پروفسور پس از مطالعه نامه رخساره در نامه ای به او، رخساره را ترغیب می کند تا عقاید و ایده هایش را به صورت داستان و نکته های روان شناختی بنویسد و... .