هرکول خانم بیست درصدی

هرکول خانم بیست درصدی

هرکول خانم بیست درصدی

فریبا کلهر و 1 نفر دیگر
3.3
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

1

می دانم توی سرت چی می گذرد!هرکول خانم گفت:«وای برنا...چرا لباست خونی است؟اتفاقی افتاده؟»برنا از ترس داد زد:«او از کجا می داند؟از کجا فهمیده؟»هرکول خانم صدایش را شنید.و گفت:«خب عزیزم،من جادو گرم و به جای دوتا چشم ،هشت تا چشم دارم.»توی خانواده ای بزرگ و پر جمعیت به دنیا آمدم؛بچه ی هفتم از هشت تا بچه .هرکاری می کردم،الکی مریض می شدم ولی فایده نداشت.حالا بعد از سال ها،دو تا لیسانس گرفتم و فوق لیسانسم را نا تمام رها کردم،نویسنده شدم،سردبیر مجله شدم،برای قصه هایم جایزه گرفتم و یک پسر دارم...و حالا صدها نفر قصه های مرا می خوانند و خیلی وقت ها یادم می رود که بچه ی هفتم هستم.

یادداشت‌های مرتبط به هرکول خانم بیست درصدی