معرفی کتاب دیوانه ای بالای بام اثر عزیز نسین مترجم ارسلان فصیحی

دیوانه ای بالای بام

دیوانه ای بالای بام

عزیز نسین و 1 نفر دیگر
3.8
5 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

2

ناشر
ققنوس
شابک
9786002780430
تعداد صفحات
224
تاریخ انتشار
1398/10/25

توضیحات

کتاب دیوانه ای بالای بام، مترجم ارسلان فصیحی.

یادداشت‌ها

          حالا که صحبت از کتابهای طنز آقای مهرداد صدقی شد جا داره یادی هم بکنیم از نویسنده و شاعر و طنزپرداز شهیر ترکیه ای محمت نصرت مشهور به «عزیز نسین»  متوفی ۱۹۹۵ .
بااینکه سالهای زیادی گذشته ولی هنوز هم وقتی داستانهای ایشون رو میخونم انگار برای همین حالا و نه فقط ترکیه که برای جامعه ایران نوشته شده. بنظرم همین داستانهای عزیز نسین گواه این مدعاست که فرهنگ ایران و ترکیه خیلی بهم شباهت داره. 
من کتابهای « مگه تو مملکت شما خر نیس؟» و «دیوانه ای بالای بام» رو با صدای زیبای «آرمان سلطان زاده» و ترجمه «ارسلان فصیحی» از اپلیکیشن فیدیبو گوش کردم و لذت بردم و کتاب «آه ما الاغ ها» را با ترجمه مرحوم «صمد بهرنگی» و صدای «حسین نصیری» از اپلیکیشن طاقچه.
کتابها طنز هستند ولی تلخ، زبون تند و تیزی داشته و حتی سفارت ایران در آنکارا سال ۱۳۴۹ از ایشون شکایت می‌کنه و شش ماه به حبس میوفته هرچند که از حبس نمیترسیده و بارها به زندان افتاده بخاطر نقدهای گزنده اش. رابطه خوبی هم با افراطیون مذهبی نداشته و با قلمش صدای مذهبیون رو هم درآورده که قصد جونش رو هم کردن. 

بهرحال بنظر من گوش کردن به داستانهای کوتاهش بهتر از هدر دادن وقت با شنیدن رادیو در ماشینه. 

قسمتی از کتاب «دیوانه ای بالای بام»: 

«همه اهل محل خبردار شده بودند: یه دیوونه رفته روی هره پشت بوم وایستاده! کوچه پر از آدم هایی شده بود که برای تماشای دیوانه آمده بودند. پلیس ها اول از کلانتری، بعد هم از مرکز سررسیدند. پشت سرشان مأمورهای آتش نشانی آمدند. مادر دیوانه ای که رفته بود بالای پشت بام التماس کنان می گفت: پسرم، عزیزم، بیا پایین... قربونت برم... یاللا قند و عسلم، بیا پایین! دیوانه می گفت: منو کدخدا کنین تا بیام پایین؛ اگه کدخدام نکنین خودمو از این بالا پرت می کنم پایین. مأمورهای آتش نشانی زود برزنت نجات را باز کردند تا اگر دیوانه خودش را پایین انداخت، بتوانند بگیرندش. نه مأمور آتش نشانی از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خیس عرق شده بودند. کمیسر پلیس با لحنی ملایم و گاه با تندی و خشونت سعی می کرد دیوانه را راضی کند بیاید پایین: خواهش می کنم دوست عزیز، د بیا پایین دیگه!» 

#دیوانه_ای_بالای_بام (داستانهای کوتاه)
حدود ۵ ساعت و نیم 

#مگه_تو_مملکت_شما_خر_نیس؟ (داستانهای کوتاه)
حدود ۵ ساعت و نیم 

#آه_ما_الاغ_ها (داستان های کوتاه)
حدود ۳ ساعت و نیم 

#طاقچه #فیدیبو #عزیز_نسین #صمد_بهرنگی #ارسلان فصیحی # آرمان_سلطانزاده #حسین_نصیری


        

5