معرفی کتاب ماتیلدا اثر رولد دال مترجم پروین علی پور

ماتیلدا

ماتیلدا

رولد دال و 4 نفر دیگر
4.4
323 نفر |
102 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

26

خوانده‌ام

788

خواهم خواند

384

ناشر
افق
شابک
9789643693619
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1399/6/15

توضیحات

        
پدر، تو چه طور به دختر نابغه ات می گویی، بی شعور!
پدر و مادر ماتیلدا لقب های زشتی به دخترشان داده اند: حقه باز! احنق! بی شعور! دروغگو! اما اتفاقا ماتیلدا یک دختر کوچولوی نابغه است. پس باید دید که چه طور می تواند روی دست پدر و مادرش بلند شود و به مدیر مدرسه بفهماند که استعداد و قدرتی کاملا استثنایی دارد. 
رولد دال می نویسند: «اگر می خواهید دنیا را از دریچه ی چشم کودکان ببینید، چهار دست و پا روی زمین زانو بزنید و به بزرگسالانی که بالای سرتان چشم غره می رود و به شما امر و نهی می کنند، نگاه کنید.»

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

نوبرک

نوبرک

1403/4/23

تعداد صفحه

5 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به ماتیلدا

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        می خام کتاب بخانم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تعیین اینکه آیا «ماتیلدا» برای کودکان و یا حتی نوجوانان مناسب است، چندان در حوزۀ صلاحیت من قرار نمی‌گیرد؛ اما بسیاری از کودکان و نوجوانان امروزی را دیده‌ام که نمی‌توانند رابطۀ تاریک ماتیلدا و والدینش را هضم بکنند. البته در دنیا هستند پدران و مادرانی که فرزندان خود را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند ولی مجادلات «ماتیلدا» با والدینش، در دیدی ظاهری، چندان به مجادلات والدین و فرزندان در دنیای واقعی، شباهت ندارد. همچنین این سوال پیش می‌آید که آیا پرداختن به این مجادلات در قالب رمان کودک، کار درستی هست یا نه؟
در هر صورت، «ماتیلدا» اثری شیرین است و رولد دال، از پس ساختن دنیایی عجیب و غریبی برآمده که کار هر کسی نیست. کتاب دربارۀ دختربچۀ باهوشی است که توسط والدینش و برخی بزرگسالان دیگر، مورد بی‌توجهی و ظلم قرار می‌گیرد و او باید راه حلی برای حل مشکلاتش با این بزرگسالان، بیابد. شخصیت‌پردازی ماتیلدا در رمان، روی مرز باریکی حرکت می‌کند. او به‌راحتی می‌توانست به کودکی پررو و دل‌به‌هم‌زن تبدیل شود یا حتی پذیرفتنش به‌عنوان یک «کودک» توسط خواننده، مشکل بشود، اما نویسنده به‌خوبی می‌داند که صرف داشتن «دانش» نمی‌تواند به «آگاهی» واقعی بیانجامد و چیزی به نام «تجربه» هست که در گذر سال‌ها ما را از کودکی و نوجوانی عبور می‌دهد و به بزرگسالی می‌رساند.
«ماتیلدا» به‌تجربه‌ای لذت‌بخش برای اغلب خوانندگانش تبدیل می‌شود، ولی اگر کسی نتواند دنیایی که نویسنده ساخته را قبول کند، احتمالاً برای همیشه خواندن «رولد دال» را کنار خواهد گذاشت، از این رو «ماتیلدا» شروع مناسبی برای آشنایی با این نویسندۀ بزرگ نیست و آثاری از قبیل «چارلی و کارخانۀ شکلات‌سازی»، «آقای روباه شگفت‌انگیز» و «داروی شگفت‌انگیز جورج» برای این مهم، مناسبتر هستند.
        

55

sara

sara

16 ساعت پیش

          امروز ماتیلدا رو خوندم و غرق لذت شدم. برای ساعت‌ها فراموش ‌کردم آدم بزرگ هستم و تبدیل شدم به سارای ده ساله که از مدرسه اومده خونه که سریع کتاب موردعلاقه‌اش رو برمی‌داره تا به دیدار دوستش بره. ماتیلدا و خانم هانی عزیز.
وقتی کوچیک بودم یک روز مامان با این رمان اومد خونه و از اونجایی که هنوز عقلم نمی‌رسید و کتاب‌ها رو از روی جلد انتخاب میکردم، نخوندمش.
سالها گذشت و چند هفته پیش توی سایت دیدمش و گفتم بذار بهش یک شانس بدم، و این احتمالا بهترین کاری بود که بهار امسال کردم.
ماتیلدا دختری بسیار باهوش، عاشق کتاب و مستقل است که در خانواده‌ای زندگی می‌کنه که هیچ توجهی به استعدادهایش نداره. پدر و مادرش او را نادیده می‌گیرن و حتی تحقیر می‌کنن. او در مدرسه‌ای درس می‌خونه که مدیر ظالم و خشن آن، خانم ترانچ‌بول، بچه‌ها را شکنجه می‌دهد. تنها کسی که ماتیلدا را درک می‌کنه معلم مهربانش، خانم هانی است.
داستانی پر از خیال‌پردازی، عدالت‌طلبی و قدرت کودکان در برابر دنیای ناعادلانه بزرگ‌ترهاست.
روایت رولد دال از کودکی بسیار غنی و زیباست. شخصیت های کتاب در عین سادگی پیچیدگی‌های ظریفی دارن که از چشم مخاطب دور نمی‌مونه.
کتاب تنها برای کودکان نوشته نشده بلکه برای بزرگسالانی که فراموش کردن چطور شادی رو در این دنیای پر رنج پیدا کنن.
اصلا فکر میکنم آدم بزرگ‌ها نیاز دارن هرازگاهی رمان های کودک و نوجوان بگیرن دستشون تا یادشون بمونه از قلب کوچیک درونشون محافظت کنن. با صداقت. 
چون در آخر ما همه کودکانی هستیم که هنوز دلمون برای وقت گذروندن تو اتاقمون تنگ میشه. اتاقی که پناهی باشه در مقابل دنیایی که سعی داره ما رو ببلعه.
از این به بعد هر وقت ببینم دارم تو دنیای بزرگسالی غرق میشم حتما میرم سراغ رولد دال، چون می‌دونه چطور منو خوشحال کنه♡
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        دلم میخواست فراموش کنم تلخی آخر داستان رو که تنها کسی که برمیگرده و دست تکون میده برای ماتیلدا برادرشه.
توی ذهنم دارم زندگی جدید ماتیلدا با خانم هانی رو تجسم میکنم
توی مدرسه باهم کلی خوش میگذرونند هر دو عاشق یادگیری اند و عصرها توی حیاط برای هم از کتابهای جدید که خوندند میگند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0