پرنده هایی با بال های شکسته

پرنده هایی با بال های شکسته

پرنده هایی با بال های شکسته

عایشه کولین و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

سرای عزیزم ، نوه ی دلبندمامروز برای اولین بار با قلبی شکسته مرا ترک کردی، زمانی که متعجب از رفتار آخر شب من به سمت دانشگاهت در ازمیر پرواز کردی، من به این فکر می کردم که آیا باید این موضوع تلخ را درست زمانی که داشتی میرفتی مطرح می کردم ؟ چیزهای زیادی هست که باید درباره شان با تو صحبت کنم و در پیامی که این طور با عجله نوشته می شود نمی گنجد. وقتی که دوباره یکدیگر را ملاقات کردیم خیلی مفصل در موردشان صجبت خواهیم کرد .اسرای عزیزم، باور کن زمانی که اصرار می کردم به انگلستان نقل مکان کنی فقط خوبی ات را می خواستم. مگر می شود که نخواهم در این سالهای آخر عمرم در کنارم باشی ؟می دانم که چه قدر وطنت را دوست داری و عاشق استانبول هستی، ولی چاره ای نیست. ظاهراً قسمت ما هم این بوده که مراتب از جایی به جایِ دیگر نقل مکان کنیم. پدر و مادر من هم عاشق وطن و شهری که در آن زندگی می کردند بودند، اما روزی فرا رسید که حتی فرصت پیدا نکردند فنجان چای صبحانه ی خود را بشویند و مجبور به ترک خانه و کاشانه و دیارِ خود شدند.