زندگی در شیشه
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
به خود می پیچید، زبان بیرون می آورد، دهان را کاملا باز می کند، الکل زیادی درون معده می ریزد، پیچ و تاب می خورد، از سوزش پوست، پیکر خود را به شیشه می کشاند، چشم های گردش تا حد امکان باز شده اند، به مرد بیرون شیشه که روی صندلی لم داده است، خیره می شود، و آهسته به دور خود می چرخد و دیگر تکان نمی خورد. مرد شیشه را از روی میز برداشته و به دست مرد دیگری می دهد. دیگر حتی دم مار هم در شیشه ی الکل نمی جنبد. چشم هایش هم هنوز گرد و حیران است. او زندگی در الکل را آغاز کرده است! کتاب حاضر دربردارنده ی ده داستان کوتاه تحت پاره ای از این عناوین است: فاصله؛ سفید، سیاه؛ سفر با مسافر؛ وروجک خفته؛ زندگی در شیشه؛ و ماه نیمه تمام.