در کتاب حاضر، داستان عشق دو دلدادة ایلیاتی به نام «خُتَن» و «حامد» به تصویر کشیده شده است. «حامد»، پسر سردار و خان ایلیات دهرود و «ختن» دختری زیباست که روایت گر و افسانه گو و چنگ زن سرداری به نام «عیوض» است. ماجرای عشق و دلدادگی «حامد» و «ختن» به گوش سردار می رسد و «ختن» به اتّفاق خانواده اش، قبل از این که دستور خروج از ایل را از سوی سردار بشنوند، کوچ کرده و به جای ناملموسی می روند. «حامد» نیز پس از آن ماجرا به تهران می رود و قصد دارد خاطرات عشقی خود را از یاد ببرد. «حامد» در آن جا تحصیل کرده و وارد دانشگاه می شود. «ختن» نیز در جاسوس خانه ای در شهر مشغول به کار می شود. بعد از مدّتی، «حامد» به خاطر توهم های دیداری و شنیداری تحت معالجه قرار می گیرد. «حامد» و «ختن»، هر یک به نوعی در ماجراهای پشت پرده ای گرفتار می شوند و بعد از پنجاه سال به عمق و معنای آن اتّفاقات پی می برند.