رمان حاضر، ماجرای فراز و نشیب دختری به نام «سحر» است. «سحر» دختر زیبا و درس خوانی است که در نوجوانی با دختری به نام «هدی» و برادر وی «حسام» آشنا می شود. مدّتی بعد، در دورة جوانی، عشقی بین حسام و سحر درمی گیرد و بر اثر حوادثی، آن دو مدتی از هم جدا می شوند. در این مدّت، سحر با صلاح دید خانواده با مردی به نام «سهیل» ازدواج می کند. «سهیل» مردی خشن و نامهربان است که مدت ها سحر را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. وقتی سهیل «سحر» را مجبور به حفظ جنینش می کند، سحر او را ترک کرده و بدون اطلاع سهیل بچّه اش «سینا» را به دنیا می آورد. مدّتی بعد، سهیل وارد زندگی سحر شده و به خیال اینکه سینا برادر سحر است به سینا علاقمند می شود. در طی سال ها، سهیل به راز پسرش سینا پی برده، تغییر رفتار داده و مهربان تر می شود، این در حالی است که سحر با حسّام ازدواج می کند و دختری به نام «سنا» به دنیا می آورد. سحر برای صمیمیت سنا و سینا تصمیم می گیرد که در کنار زندگی ای که با حسام دارد، سهیل را نیز به عنوان دوست حسام، در حاشیة زندگی اش تحمل کند.