معرفی کتاب بوماران اثر محبوبه حاجیان نژاد

در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
2
توضیحات
دست چپش را زیر ساعد خونیاش میگیرد و میخندد. یک دفعه ساکت میشود. دستش را میآورد بالای خاکی که خون من رویش ریخته. قطرههای خون دستش روی خاک میافتد و توی سیاهی دلمهبستهی خون من نشت میکند. بعد سرش را بالا میآورد. شاد و فراق است. میگوید: تمام شد، دیگه برادریم. بعد پنجههای خونیمان را توی هم فشار میدهیم. خونهایمان با هم قاطی میشود. قسم میخوریم تا قیام قیامت حتی اگر از آسمان خون ببارد با هم برادر باشیم. بعد صاف و سبک بلند میشویم؛ انگار کار بزرگی را به انجام رساندهایم.