هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
2
توضیحات
در خانوادهی نیمه ایرانی و نیمه برتانی ما که در اوایل دههی پنجاه میلادی در پاریس مستقر شد دو چیز شبیه اسطوره شده بود؛ شیء نخست مورد علاقهی کسی نخواهد بود هرچند که یاقوت امپراتور کشور کره بود. شیء دوم و به ظاهر پیشپاافتادهتر را رمز و راز بیشتری احاطه میکرد. کارتنی بود بنددار، به رنگ عنابی که هیئت زمخت و بوی چسب ارزانقیمت آن حکایت از محصولی میکرد کار ایران سالهای سی و چهل میلادی. این کارتن کم و بیش آسیب دیده، حاوی ورقههای نازک پست هوایی بود، سراسر پوشیده از علائمی که در نظر ما از خط هیروگلیف هم ناخواناتر بود. ما از سر نخوتی جاهلانه، این علائم دسترسناپذیر را ورمیشل ایرانی مینامیدیم. این نامهها -همانطور که حدس زده میشود- نامههای هدایت و پدر ما و یا، به استثنای یک مورد، فقط نامههای هدایت بود؛