شنگول، منگول و حبه انگور

شنگول، منگول و حبه انگور

شنگول، منگول و حبه انگور

مرتضی عاقله و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

"شنگول، منگول و حبه انگور، بچه های خانم بزی بودند. یک روز خانم بزی آنها را صدا زد و گفت من برای پیدا کردن غذا برای شما بیرون می روم. اگر کسی در زد، در را باز نکنید تا من برگردم. بعد از رفتن خانم بزی، بچه ها مشغول بازی در خانه شدند. چند دقیقه گذشته بود که گرگ بدجنسی که نزدیک خانه خانم بزی زندگی می کرد، به سراغ بچه ها آمد. گرگ بدجنس با حیله گری توانست بچه ها را گول بزند و به خانه برود. او شنگول و منگول را خورد و فرار کرد. حبه انگور که یک گوشه قایم شده بود، با برگشتن خانم بزی، همه ماجرا را برایش تعریف کرد. خانم بزی خیلی عصبانی شد و رفت و گرگ را پیدا کرد و با پاره کردن شکم او بچه هایش را درآورد. گرگ بدجنس هم در رودخانه غرق شد و به سزای کارش رسید. این قصه آموزنده برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است."