راز رنگ راه راه
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
علیاحضرت ملکه خطاب به همسرش گفت: «یک چیزی هست که خیلی کشته و مردة آن هستم. اصلا بی آن نمی توانم زندگی کنم. تصمیم گرفته ام آن را داشته باشم.» ملکه ادامه داد: من راه راه را خیلی دوست دارم و در ادامه به پادشا گفت: که دوست دارد ویلای تابستانی اش رنگ راه راه داشته باشد. تا زمانی که عالی جناب نالی پاپ ـ که پادشاهی شرقی است ـ دوباره به دیدن آنها می آید از مشاهدة ویلای راه راه لذت ببرد. زیرا به زعم او اصولا مشرقی ها مناظر و معماری راه راه را دوست دارند. تدبیری که پادشاه به کار می برد تا خواستة ملکه را به اجرا درآورد، داستان حاضر را شکل می دهد. داستان حاضر پنجمین شماره از مجموعة «قصر پرهیاهو» است. داستان های این مجموعه در کشور پادشاهی مرموز با نام «اینکرید یبلانیا» در خانواده ای سلطنتی می گذرد. طنز نویسنده در لایه های پنهان خود قدرت و استبداد به شکل طنز آمیز نقد می کند.