گذر از آتش
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
مرا چه می شود که ناگهان چنین دگرگون و از خود بی خبر می شوم، این دگرگونی چه سخنی در خود نهفته دارد، نمی دانم خویش خویشتنم یا خویشتن خویش، هرچه هست غوغایی آغاز می شود، نه کینه ای دارم و نه نفرتی، همه خوب اند و همه را دوست دارم و به آنان عشق می ورزم، گریه دیگران مرا به گریه وا می دارد، آیا می شود کاری کرد که تنها لبخندی به چهره ی غمگینشان باز گردد، از کسی نمی رنجم، نه ترسی است و نه غمی، بجز پاکی ها چیز دیگری نمی بینم، نگاه دیگران را می فهمم، درونشان درد است و در جستجوی درمان و سراسر افسوسم که توان یاوری ندارم، در درون فریادی است آمیخته با سکوت، بیقرار و ناآرامم، لبریز از هیجان و سرگردانی، آیا این از عشق پنهان شده و ناکامی هاست که در وجودم موج می زند.