واژه های کاغذی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
یاد باد آن روزگارانآسمان و شهر پاکی داشتیمباغچه و حوض و حیاتی داشتیمماهی و سفره و نانی داشتیمکوه و صحرا همه سبز...بر سر شهرم روان شد...خاک و خارسده های فراوان...اما بی آب زدننخل ها ایستادهاما بی سر شدن...سبزه زارن همه با خاکیکسان شدنخاک و بی آبی و خشکسالیهمه را با خود بردماهی قرمز حوض هم مردشهر من کو شهر زیبا و سرسبزم کو؟مهری الهام نیا (آفتاب)