سال ها

سال ها

سال ها

ویرجینیا وولف و 1 نفر دیگر
3.0
5 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

10

شابک
9789643746230
تعداد صفحات
504
تاریخ انتشار
1396/2/18

توضیحات

        
الینر در حالی که با او دست می داد، لبخند زد و گفت: «شب بخیر.» و همان طور که وارد آن هوای بسیار سرد می شد با اطمینان کامل به خودش گفت این همون مردیه که باید باهاش ازدواج می کردم. او احساسی داشت که قبل از این هرگز تجربه نکرده بود به خودش گفت اما اون بیست سال از من جوونتره و با دختر عموم ازدواج کرده.
او لحظه ای از گذر زمان و اتفاقاتی که موقعیت های زندگی اش را خراب کرده بود آزرده شد و به خودش گفت از همتون بدم میاد و صحنه ای جلوی چشمش تصور کرد که مگی و رنی کنار آتش نشسته بودند و با خودش فکر کرد، یه ازدواج سعادتمند و موفق، چیزی که همیشه حس می کردم. یه ازدواج موفق. 
الینر همان طور که پشت سر بقیه از آن خیابان کوچک و تاریک پایین می رفت نگاهی به بالا انداخت.
نور مانند پروانه های یک آسیاب بادی، به آرامی در پهنای آسمان پخش شده بود و حرکت می کرد. او به خود گفت حمله هوایی! اصلا حمله ی هوایی رو یادم رفته بود...

      

یادداشت‌ها

          موقع خوندن کتاب‌های چند جلدی‌ای که سال‌های زیادی از زندگی شخصیت‌ها رو نشون می‌دن، به طور خاص کتاب‌های لوسی ماد مونتگومری، چیزی که خیلی روم تاثیر می‌ذاره اینه که چطور این آدم‌ها با گذشت سال‌ها هم همچنان خودشون می‌مونن و هم کاملاً کسای دیگه‌ای می‌شن. چطور از بچه‌های خیلی دوست‌داشتنی تبدیل می‌شن به نوجوون‌هایی که شاید اگر بچه‌هایی که قبلاً بودن رو می‌دیدن مسخره‌شون می‌کردن، و چطور بعد از یه مدت آدم بزرگ می‌شن و چیزهای جدیدی، به شکل‌های جدیدی براشون اهمیت پیدا می‌کنن. چطور نزدیک‌ترین دوست‌ها براشون تبدیل می‌شن به آشناهایی برای ردوبدل کردن هدیه‌ی کریسمس، اونم فقط از طریق پست. شخصیت‌ها در طول زندگی‌شون چیزهای ارزشمند زیادی رو از دست می‌دن، و خودشون کمتر متوجه این تراژدین و کمتر بابتش سوگواری می‌کنن. چون هیچ کس نیومده به زور چیزی رو از کسی بگیره و تمام دزدی‌های بی‌سروصدا کار سال‌هاست، که استاد این طور دزدی‌های بی‌سروصدای یواشکین. و من – خواننده‌ی کتاب – همه‌ی این سال‌ها رو در حالی درک می‌کنم که کل مجموعه رو توی مدت کوتاهی تموم کرده‌م. من توی یازده‌سالگی هم با یازده سالگیِ آنی شرلی و هم با پنجاه شصت سالگی‌ش روبه‌رو شده‌م. و این تغییر عظیم، و سرعت سرسام‌آور این تغییر عظیم (که سرسام‌آور بودنش توی این شرایط خاص بیشتر به چشم می‌آد)، آدم رو، لااقل من رو، خیلی خیلی سخت تکون می‌ده.
فکر می‌کنم سال‌های ویرجینیا وولف بیشتر از هرچیزی نمایانگر همون تاثیر سال‌ها توی کتاب‌های مونتگومریه. انگار همون احساس طولانی ترسناکی رو که موقع خوندن اون کتاب‌ها داری فشرده می‌کنه، می‌ذاره توی یه قوطی کبریت و می‌ده دستت. احساسِ «ای وای، من می‌دونم این شخصیت قراره بعد از یه مدت دیگه اصلاً شبیه خودش نباشه و هم‌زمان بیشتر از اون شبیه خودش باشه که بشه دوستش نداشت، و این اتفاق ترسناکه، من هیچ‌کاری نمی‌تونم در موردش بکنم». تر تمیز و مرتب: این تاثیر سال‌هاست؛ نمی‌تونی درکش کنی، اما سعیتو بکن. هر کاری هم بکنی وقتی بیاد تار تار پشمات می‌ریزه،‌ اما براش آماده شو.
و همه‌ی این‌ها رو که بذاریم کنار نثر معمول وولف این کتاب چیز عجیب غریبی می‌شه. داستان‌های ویرجینیا وولفِ عزیزم (لااقل اون چهار پنج تایی که من تا الان خونده‌م) بیشتر شبیه شعرن تا داستان، چون به جای این که وقایع رو تعریف کنه و کنارش تاثیر اون وقایع روی شخصیت‌ها، و گاهی احساسات و افکار شخصیت‌ها راجع به اتفاق‌هایی که داره می‌افته رو هم بگه، بخش اصلی داستان‌هاش احساسات و افکار شخصیته است، حالا گاهی یه اشاره‌ی کوچولویی هم می‌کنه به این که آیا این احساسات و افکار محرک بیرونی‌ای داشته‌ن یا نه. 
احتمالاً این کتاب لایق چهار ستاره است، نه سه تا. اما ترجمه افتضاح، افتضاح، افتضاح بود. مترجم واقعاً سخت تلاش کرده بود که لحن ادبی وولف رو به زبان فارسی منتقل کنه، و به طرز فجیعی شکست خورده بود. و اصلاً غیر از اون هم کلاً سخت بود خوندن متن از شدت قاتی پاتی بودن. احتمالاً یه روز اصل کتاب رو می‌خونم، موفق می‌شم لذتی رو که باید ازش ببرم و بعد می‌آم اون ستاره‌ی چهارم رو با یه معذرت‌خواهی به ویرجینیای قشنگ پس می‌دم. هق.
        

2