لطفا با مرگ من موافقت کنید! و یک نمایشنامه ی دیگر

لطفا با مرگ من موافقت کنید! و یک نمایشنامه ی دیگر

لطفا با مرگ من موافقت کنید! و یک نمایشنامه ی دیگر

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

پدر: این خونه خیلی عوض شده. این جا یه دیوار بود. اون طرف یه دکور چوبی، درست جلوی اتاق خواب. اون قدر توش کتاب ریخته بودیم که وسطش تا برداشت و افتاد. تو این خونه من فقط عاشق روی تراس بودم. می دونی چرا؟...برای این که من پرنده ها رو خیلی دوست دارم. همیشه قفس و چندتا پرنده رو تراس داشتم. ژاله: خوب همه چیز یادتون مونده! پدر: خب من سال ها این جا زندگی کردم. ولی امروز حسابی گشتم تا این جا رو پیدا کنم. باور می کنی؟... .