آواز جان مریم
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
پیش از همه زری دیدش. از زیر قوس درگاهی برکه، چشم به آب ماند تا نگاهش به تاریکی نمور زیر گنبد آشنا شد. آبدزدک ها بر صفحه کدر آب می سریدند و موجک های حلقه وار رو به دیواره مدور و سبزک زده برکه می دواندند. زری گمان برد شبحی روی آب است. هاج و واج، بسم الله گفت و پس پس رفت. زن ها و دختربچه ها هم، یکی دو تا، توی دهانه برکه گردن کشیدند. سایه ای روی آب بود.