ستاره سیاه سپیده درخشان

 ستاره سیاه سپیده درخشان

ستاره سیاه سپیده درخشان

اسکات اودل و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

ستاره ی سیاه را خیلی دوست داشتم... بیشتر از هرچیزی همان چشمان ستاره ی سیاه بود که من را عاشق خودش کرده بود. چشمانش به رنگ آبی درخشان دیده میشد؛ رنگ همان یخهای شناور دریای برینگ که وقتی خورشید درست در وسط آسمان بود بر روی سطح آب بالا و پایین می رفتند و حالت آبی درخشانی را تشکیل میدادند. اوایل احساس میکردم ستاره ی سیاه با آن چشمان بی روح مرموز و خطرناکش از دنیایی که من هرگز آن را ندیده ام و هیچ وقت هم درباره اش چیزی نمیفهمم به من خیره میشود اما بعد از مدتی متوجه شدم که در پشت این نگاه نوعی حالت دوستی به چشم می خورد.