معرفی کتاب شبی که ستاره اش را گم کرده بود اثر ناهید کبیری

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
انتشارات ثالث: مامور شماره یک، هم عینک دارد، هم ریش و سبیل. پیش از آنکه برود، همه جرم هایم را برای چندمین بار یکی پس از دیگری می شمارد و کلی خط و نشان برایم می کشد. می گوید: «این از ریخت و قیافه و سر و لباست، این هم از نجابت و وفاداری به شوهر بیچاره ات! خجالت نکشیدی با یک لندهور دراز بی غیرت...؟» می خواهم بگویم: «مگر چه کرده ام با یک به قول شما لندهور دراز بی غیرت؟ تازه نشسته بودیم کمی گپ بزنیم بعد از هزار سال با هم! تازه داشتیم چای و لیمو با پای سیب می خوردیم که آنطور حمله کردید و...» اما چیزی نمی گویم. انگار سکوتم بیشتر عصبی اش می کند. دوباره می گوید: «بگذار راحتت کنم: اشهدت را بگو که خلاصی! اولین سنگ را خودم می کوبم توی فرق سرت...»