مارتا گاو نارنجی رنگ آقای پیشنو است. اینطور که از تصاویر پیداست با گاوهای دیگر که همگی سفید و با لکه های سیاه هستند از نظر ظاهری تفاوت دارد. مارتا در کارهایش هم چه در تصاویر چه در متن با دوستانش متفاوت است. مارتا از بالونی ک در آسمان پرواز می‌کند خوشش می‌آید و درباره آن کنجکاو است. او تصمیم می‌گیرد به سفر برود، به سرزمین بالون ها آن سوی کوه. او سفر سخت خود را آعاز می‌کند. در مسیر ناامید نمی‌شود و حتی از کوه بزرگی که جغد به او گفت :« اتا به حال هیچ‌کس نتوانسته از آن رد شود.» عبور می‌کند و به سرزمین بالون ها می‌رسد. با رسیدن به بالای کوه او احساس خوشبختی و شادی می‌کند. او برای دوستانش نامه می‌نویسد که به سرزمین بالون‌ها رسیده است، سوار یک بالون شده، گاوهایی از نژادهای مختلف را دیده است و به زودی برمی‌گردد.

 * تفاوت‌های ظاهری و رفتاری مارتا به خوبی در تصاویر دیده می‌شود. وقتی گاوهای دیگر در حال بستنی خوردن هستند او در حال نگاه کردن به بالون هاست و تفکرات فلسفی درباره آن‌ها دارد. وقتی دوستانش همراه با عروسک‌هایشان خواب‌اند او در حال چمدان بستن است و در وسایلش نه عروسک و بلکه یک مجله دیده می‌شود. مارتا با وجود نگرانی صاحبش آقای پیشنو به سفر می‌رود و ماجراجویی‌اش را آغاز می‌کند. او گاوهای رنگارنگ دیگری را نیز ‌می‌بیند که شبیه دوستانش نیستند؛ و شاید همین دلیل اصلی او برای سفر است، کشف خویشتن.