در ترجمه ی حاضر، کارفرمای جوانی بعد از این که پی می برد فاقد استعدادهای لازم برای اداره ی شرکت است، سرخورده و غمگین می شود. او همیشه از این موضوع، شکایت دارد که افراد تحت سرپرستی اش جدی و صمیمانه کار نمی کنند و ناگزیر، بیش تر کارها را، خود انجام می دهد. او در این زمینه با یک مدیر یک دقیقه ای مشورت می کند و مدیر به او می گوید که باید هوشیارانه تر عمل کند، نه سخت تر. از این طریق، کارفرمای جوان از مدیر یک دقیقه ای می آموزد که برای افراد متفاوت، از شیوه های متفاوت استفاده کند. و بدین ترتیب به رهبری کارآمد و انعطاف پذیر تبدیل می شود.