شاعری با اندامی کوچک و لاغر در بیابان یخ زده ای گرفتار شد. او راه خود را به سوی برج بلند قلعه در پیش گرفت تا بدین وسیله از سرما نجات یابد. او به قلعه رسید، اما برخلاف انتظار او قلعه مقر دزدان و راه زنان بود، دزدان او را به قلعه بردند و اسباب تمسخر خود کردند. سپس لباس های او را درآورده و  او را به بیرون قلعه انداختند و سگ ها را رها کردند. بعد از این که شاعر لحظاتی وحشت ناک را از ترس سگ ها و سرما گذراند، رئیس دزدان سگ ها را عقب  راند و به شاعر گفت که از او چیزی بخواهد. شاعر به او گفت به عنوان انعام، لباس هایش را بدهند. این مجموعه حاوی 50 داستان ایرانی از گلستان و بوستان سعدی، کلیله و دمنه، مثنوی مولوی، خمسة نظامی و... است.