دیدار در تاریکی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
هر صبح،مستقیم از خانه به ایستگاه قطار می رفتم و به قطار ساعت هشت«گراندرهایم»می رسیدم.سفرم سه ربع طول می کشید،اما حتی در آن روزها،عبور از روی پل مرا می ترساند.تکام تضمین های فنی بی فایده بود که در مورد ظرفیت تحمل بارهای سنگین روی پل را داده بودند و من آشکارا می ترسیدم .حرف ورود قطار بر روی پل مرا می ترساند و من آن قدر صادق هستم که اعتراف کنم.