سنگ و سپر: هفده داستان (از 1358 تا 1369)

سنگ و سپر: هفده داستان (از 1358 تا 1369)

سنگ و سپر: هفده داستان (از 1358 تا 1369)

3.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

3

ناشر
نیماژ
شابک
9786003675759
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1399/2/3

توضیحات

        «سنگ و سپر» مجموعه ی 17 داستان درخشان است که با تنوعی حیرت انگیز دور هم گردآوری شده اند. صمد طاهری استاد خلق فضاهای داستانی است و آدم هایی خلق می کند آن قدر ملموس و خودمانی که گاهی حس می کنیم یکی از آشنایان و نزدیکان خودمان هستند حتی اگر در هر داستان غافلگیرکننده ترین و غیرمنتظره ترین اتفاقات برای آن ها افتاده باشد. اگرچه طاهری در اغلب داستان ها تصویرهایی به ظاهر واقع گرایانه خلق می کند اما خواننده هر لحظه بایست در هر بخش از هر داستان منتظر یک خرق عادت و یک ضربه ی میخکوب کننده باشد. شاید یکی دو داستان زمان و مکان مشخصی نداشته باشند اما آن ها که آدرس مشخص و دقیقی هم می دهند انگار از عناصر زمان و مکان تهی شده اند. گویی حقیقت آن ها را به روایت هایی ازلی ابدی از روابط میان انسان ها تبدیل کرده باشد.….استاد بی مقدمه پرسید: «روزی که توی پارک نشسته بودی و به میهمان سرا دعوت شدی، چرا افسرده بودی؟»گفتم: «راستش… یعنی… چطور بگم… افسرده که… یعنی… نمی دونم.»«طفره می ری؟»«نه. نه به جان خودم… باور کنید…»«خودت کی هستی؟»«به ستاره های ژنرال…»«خفه شو، مادر…»«چشم.»«پس خودت هم نمی دونی علتش چی  بوده؟»«نه، استاد. باور کنید.»«ولی من علتش رو می دونم.»«بله، حتماً.»«علتش افکار پلیدی یه که از پوست نازک تو به راحتی عبور می کنن و به روحت چنگ می اندازن. ما پوستت رو تبدیل به زرهی می کنیم که هیچ چیز نتونه از اون عبور کنه. مثلِ این.» آستین بلوز بنفشش را به بالا روفت و دستش را نشان داد. پوستش پوشیده از فلس های کوچک زمختی بود که در نور آفتاب به رنگ های هفتگانه تجزیه می شد.