بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
3
خواهم خواند
2
توضیحات
بیدار که شد همه جا تاریک بود. تاریک و ساکت. از درد بیدار شده بود یا تهوع؟ انگار یک نفر جفت پا ایستاده بود روی شکمش، همه ی اندام های داخلی اش داشت از فشار می ترکید. بلند شد نشست. فشار کم تر شد. قیچی را از سرتاقچه برداشت و آرام در را باز کرد و رفت پایین. هوای نیمه شب اسفند سرد بود. سایه ی ساقه های لخت مو، زیر نور مهتاب، موزاییک ها را خط خطی کرده بود. در توالت را باز کرد و جلو آینه ی زنگ زده ی کوچکی ایستاد که همه ی سرش را نشان نمی داد. یک دسته مو را از سرش جدا کرد و داد به دهانه ی قیچی. با خرت خرت عبور قیچی، دست شویی پر از خرده مو می شد. موها را دسته دسته می انداخت تو سطل آشغال گوشه ی مستراح.فروشگاه اینترنتی سی بوک