معرفی کتاب زیباترین افسانه ها: افسانه ی کچل ها اثر حمیدرضا خزاعی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
«حسن کچل» در چهارسوی«نیشابور» دکان پنبه دوزی و خانه ی خرابه ای نیز در بیرون شهر داشت. او از صبح تا شب کار می کرد و تمامی آنچه را که به دست می آورد، برای خوش گذرانی های شبانه در خانه اش خرج می نمود. شبی شاه عباس لقمه در گلویش پرید و حدس زد که در شهر گرسنه ای وجود دارد. لباس درویشی پوشید و به دنبال گرسنه می گشت که به خانه ی حسن کچل رسید و او را در حال خوشگذرانی دید. شاه عباس به طرق مختلف سعی کرد از درآمد حسن کچل بکاهد تا او دست از خوش گذرانی بردارد. ولی موفق نشد و هر بار حسن کچل از راه دیگری روزی خود را به دست می آورد. سرانجام شاه عباس کوتاه آمد و به حسن گفت:«خیلی تقلا کردم که در روزیت را ببندم ولی نتوانستم. برو و هر جور دلت می خواهد زندگی کن.» این داستان یکی از داستان های مجلد رقعی پیش رو با نام«کچل خوش گذران» است. قهرمان تمامی داستان های این کتاب افرادی کچل هستند. همچنین برای هر داستان نام گوینده و محل زندگی او درج شده است.