کارناوالیتو
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
کتاب حاضر داستانی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان سال ها قبل پسرکی به نام بونگو در دکانی آهنگری کار و زندگی می کرد. بونگو هر صبح ساعت پنج، وقتی هوا هنوز تاریک بود و آخرین ستاره ها در آسمان می درخشیدند، بیدار می شد، از اتاقش در بالای دکان پایین می آمد، آتش کوره را روشن و تا وقت ناهار یکسره کار می کرد. اوستای آهنگر، مردی گوژپشت با موهای قرمز و صورتی پر از لک و پیس بود که اثر زخمی کهنه بر آن دیده می شد.