معرفی کتاب آمریکا اثر فرانتس کافکا مترجم محدثه صادقی

در حال خواندن
1
خواندهام
39
خواهم خواند
45
نسخههای دیگر
توضیحات
این رمان، داستان مهاجری جوان به نام «کارل روسمان» را روایت می کند که پس از تجربه اتفاقی خجالت آور، توسط پدر و مادرش به امریکا فرستاده می شود. کارل، انتظار دارد در این سرزمین جادوییِ فرصت ها، بتواند اشتباهات گذشته را جبران کند و زندگی مفیدی را پی بگیرد، اما او درعوض وارد گردابی از ماجراهای عجیب و سردرگم کننده می شود. اگرچه «کافکا» (نویسنده) هیچوقت به امریکا نرفت، اما تصاویری از چشم اندازهای وسیع، خطرات و فرصت های این کشور، الهام بخش اصلی شکل گیری داستان این رمان ارزشمند هستند. کافکا در کتاب «امریکا»، از تخیل بی نظیر خود کمال بهره را برده و اثری ارزشمند را خلق کرده که به «سرزمین موعود»، از دریچه ای متفاوت می نگرد.
بریدۀ کتابهای مرتبط به آمریکا
پستهای مرتبط به آمریکا
یادداشتها
1401/11/10
1402/6/26
آمریکا روایت کارل، پسری ۱۶ ساله است که به دلیل اشتباهی که کرده (که در واقع اشتباهی نکرده و بهش تجاوز شده)، توسط پدر و مادرش از وطن و خونه رونده میشه و در جست و جوی زندگی بهتر به آمریکا میره. کارل خوشقلب و در آرزوی عدالته، آمریکا برای اون سرزمین فرصتهاست و کارل فکر میکنه با تلاش و سختکوشی میتونه به پیشرفتهای خوبی برسه؛ اما به مرور معلوم میشه این طور نیست و آدمای سادهدلی که زیرک نباشن، نتونن از حق خودشون دفاع کنن و در برابر ظلمها قدرتمند نباشن، چطوری در چنین سیستمی له میشن. نه این که همهی آدما بد باشن یا همه کارل رو طرد کنن، بلکه نحوهی چینش جامعه و شتابی که آدما دارن به گونهایه که باعث میشه کارل از همه جا رونده بشه. اون جویای عدالته اما آدم سادهدلیه و روش و ابزار مبارزه با ظلم رو بلد نیست و انگار همیشه در حال خرد شدن از سمت دیگرانه... به نظر میرسه آمریکا یا گمشده روایت نمادینی از خود آمریکا باشه، کشوری که در نگاه اول آزاد و پر از فرصتهای بکر به نظر میاد، مکانی که انگار همه آرزوها در اون از قبل به واقعیت پیوستن؛ اما به مرور معلوم میشه همون ذاتی رو داره که بقیه جاهای دنیا دارن و فقط تر و تمیزتر و شیکتره. کارل هم کمکم به این موضوعات عادت میکنه. مثلاً در فصل اول، آتشکار و در اولین صحنهی محاکمهای که کافکا به تصویر میکشه، کارل جنگنده است و مصممه که حق آتشکار رو بگیره، اما در فصل ۵، هتل اکسیدنتال و تقریباً در سومین محاکمهای که داشته، میگه: «جایی که حسن نیت در کار نباشد، محال است بتوانی از خودت دفاع کنی.» و تقریباً بیخیال تبرئه کردن خودش میشه. ترجمه و مقدمهی علی عبداللهی بر کتاب عالی بود، فقط این که به نظرم بهتر بود موخره باشه تا مقدمه و من خوندنش در انتهای داستان رو توصیه میکنم. پ.ن: اولین کتاب از کافکا بود که میخوندم و ناامیدی کتاب از جامعه و انسان واقعاً دلسرد کننده بود. با توجه به این که شنیدم کافکا گفته این کتاب در مقایسه با بقیه آثارش امیدوارانهتر، شادتر و روشنتره؛ حداقل فعلا دلم نمیخواد کتاب دیگهای از کافکا بخونم 😂
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.