هم سلولی: مجموعه داستان
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
«او» بیشتر وقت ها رو به آن روزن مشجر خیره شده و در آن تاریکی سعی می کند تصور تابش نور بیشتری از آن را داشته باشد وقتی که دستگیره ی در اتاقکی که به تصور «او» پشت آن روزن مشجر باید باشد با صدای قریچی انگار پایین می آید و هم زمان صدای پایی که تق تق، حتما کفش های دختری باید باشد که از صدای ضربه ی پایش روی کفپوش چوبی بدون فرش به نظر هیجان زده هم می آید. همان دختری که خیلی وقت می شود «او»، او را زیر نظر گرفته...