ماجراهای هوتسن پلوتس راهزن
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
روزی مادر بزرگ کاسپار روی نیمکت جلو خانه اش توی آفتاب نشسته بود و قهوه آسیاب می کرد. کاسپار و دوستش زپل به مناسبت روز تولدش آسیابی جدید به او هدیه کرده بودند که اختراع خودشان بود. وقتی مادر بزرگ آن را می چرخاند، آهنگ ماه مه همه چیز را نو می کند را می نواخت که ترانه مورد علاقه او بود.از زمانی که آسیاب تازه را به مادر بزرگ داده بودند، از آسیاب کردن قهوه چنان لذت می برد که دو برابر سابق قهوه می نوشید. امروز هم آسیاب را برای دومین بار پر کرده بود و می خواست باز قهوه آسیاب کند که ناگاه توی بوته های باغ صدای خش خش و شکستن شاخ و برگ ها را شنید. همین موقع کسی با صدای خشنی بلند گفت: - آن وسیله را بده به من!