حیات علمی در نیشابور
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
شهرهای خراسان در قرن دوم هجری و پس از آن صحنه فعالیت های علمی شگفتی در حوزه علوم اسلامی به ویژه حدیث و سپس تصوف است. این صرف نظر از بعد ادبی آن است که اساسا شعر فارسی زاییده آن نواحی است. به طور کلی، علوم اسلامی در خراسان ریشه عمیقی یافت و تا قرنها خراسان یکی از سرسلسله های علوم اسلامی در انواع و اقسام رشته های علمی بود. این وضعیت در قرون نخست هجری ادامه داشت و تولیدات زیادی از خود برجای نهاد. ضربه خوردن خراسان با حملاتی که از سمت ماوراءالنهر صورت گرفت آغاز شد. به تدریج دولت های تازه ای سرکار آمدند که هم لطمه به وضعیت تمدنی خراسان می زدند و هم به تدریج وارد عرصه تمدن اسلامی می شدند. مغول در ظاهر میخ آخر را بر تابوت تمدن اسلامی در خراسان زد اما جامعه پویای خراسان باز هم به نفس کشیدن ادامه داد و بعد از مدتی که از حمله مغول گذشت، تا اندازه ای از کما در آمد. ادامه حیات خراسان بسان یک بیماری است که در حال نزار صرفا نفس می کشد اما نقش فعال آنچنانی در تمدن اسلامی ندارد. بدون تعارف چیز زیادی هم از تمدن اسلامی نمانده بود که خراسان بخواهد نقشی در آن داشته باشد. این کتاب در باره زندگی علمی در نیشابور از سال 290 تا 548 است، دوره ای که نیشابور در اوج درخشش علمی است. گروه های مختلف علمی، مدارس فراوان، مکتب های فکری گوناگون در این شهر فعال هستند. بزرگترین موسوعه در باره علمای این شهر را حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور خود نوشت که مع الاسف اصل آن مفقود گشته گرچه شاید بیش از نیمی از آن در آثار ذهبی و دیگران آمده است. امروزه تحقیق در باره تاریخ فرهنگی نیشابور یا به عبارتی حوزه تمدنی آن، در میان ایرانیان چندان گسترده نیست و این اواخر بیش از همه استاد شفیعی کدکنی بخشی از پژوهشهای خود را مصروف شناخت اندیشه های موجود در این ناحیه کرد. یکی از دلایل بی توجهی ایرانیان به گذشته نیشابور آن است که بخش عمده علومی که در آن روزگار در آن نواحی بوده، علومی که وابسته به تشیع باشد نیست. در عین حال باید توجه داشته باشیم که آن زمان شیعیان نیشابور نیز کما بیش فعال بودند و آثاری هم از خود برجای گذاشتند.