کمی از کابوس های من
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
پدری با فرزند خود به بازار می رود، فرزند به دست کسی که در حال موز خریدن است، زل می زند و پدرش او را به خاطر این کار کتک می زند. سر شب فرزند به قدری غر می زند و موز می خواهد که سرانجام به خواب می رود. پدر فقط پول برای خرید غذا دارد. او تصمیم می گیرد حتی اگر مجبور شد قرض کند تا برای فرزندش موز بخرد. او به بازار می رود و از موزفروش درشت ترین و زردترین موز را می خرد. او پول موزها را پرداخته و آمادة رفتن می شود؛ در این هنگام زنی با پسر کوچکش را می بیند که صورتش را با چادر پوشانده و دست خود را داخل جعبة چوبی پر از زنبور برده و از لابه لای برگ ها و حبه های گندیده، دانه های سالم انگور برای پسر کوچکش برمی چیند. این کتاب مجموعة 19 داستان با عناوین مجازات، تشنگی، شالی، اپیدمی، بازنده، بختک، مترسکی بر جالیز اوهام و... است.